« شد جامه سربازی ما هم کفن ما »
از قلعه ی قهقهه تا قلعه ی جوشون و از قلعه ی بابک تا قلعه ی نودوز همه و همه در کوهستان قره داغ نشان و نمادی از مقاومت و پایمردی مردان این خطه در دفاع از میهن است. چه در عهد هخامنشی بنا شده باشند و چه در عهد ساسانی. چه سربازان اشکانی در آن نگهبانی داده باشند و چه سربازان بابک خرمدین همه و همه در دفاع از مرزهای میهن برآمده اند. تاریخ را که ورق زنیم و به نزدیک تر که آییم فصل جنگ های ایران و روس را غصه دار می یابیم. فصلی که در عین حال شجاعت و دلیری مردان گوشه ای از موطن را ثبت کرده است. عهد فتحعلی شاه قاجار است و قشون ایران به فرماندهی عباس میرزای ولیعهد با روس ها در جنگ است. بی کفایتی دربار پشت عباس میرزا را خالی می دارد و دلیری سربازان میهن به ثمر نمی نشیند و تکه ی عظیمی از کشور از دست می رود و می ماند داغ « ترکمانچای» و « گلستان » بر سینه ی وطن. در این جنگ ها مردان قراجه داغ به ویژه عشایر غیرتمند آن جان دادند تا خاک ندهند. قلعه ی عباس میرزا در ساحل آراز نماد ایستادگی در این خطه است. بزرگ مردانی چون « اسداله سلطان حاج علیلو » در همراهی عباس میرزا بسیار بودند هم او که چند جوانش را قربانی وطن کرد و گویند در امضای آن عهدنامه ها بسیار برآشفت و دل خونین گشت. چند ورق این ورتر حالا «ارس » مرز است و مردم آبادی های این سوی مرزبان. می آییم جلوتر و می رسیم به عهد آخرین تاجدار قاجار و جنگ جهانی اول و صفحاتی بعد واپسین ایام تاجداری رضاشاه پهلوی و وقوع جنگ جهانی دوم. در هر دوی این جنگ خانماسوز ایران عزیز اشغال شد و چه ظلم ها که بر مردم ما نرفت. از آن همه، صفحه ای ما را درنگ می دارد و باید درنگ کرد. « دول محور » و « متفقین » جنگ جهانی دوم را جلو می برند و ایران علی رغم اعلام بی طرفی به اشغال متفقین در می آید. نیروهای انگلیس از جنوب و نیروهای شوروی از شمال وارد کشور ما می شوند. به شمال غرب نقشه ی ایران می آییم. سوم شهریور 1320 شمسی آذربایجان و شمال آن قراجه داغ و حاشیه های ارس که نیروهای ارتش سرخ از آن جا تجاوز خود را آغاز کردند. عبور از رود خروشان ارس سخت است و پل ها صحنه های خونبار و شجاعت ها را تاریخ نگاری می کنند. قوای شوروی به زودی برای عبور از پل ها آتش می گشایند. مرزبانی خداآفرین و پاسگاه های مرزی متلاشی می شوند و خصم پای بر خاکمان می گذارد. هم داستان شویم با مردان نادر روزگار که غم ناموس و خاک میهن داشتند و سینه سپر کردند بر گلوله های دشمن. آورده اند « در پاسگاه مفروضلو « ارشد حیدری کلیبری » سخت مقاومت کرده و با شش گلوله به شهادت می رسد.» ( ارسباران در گذر حماسه و تاریخ، محمد حافظ زاده ) ساحل آراز را تا جلفا که پیش رویم رویدادی عظیم در جریان است. قوای شوروی درصدد عبور از پل آهنی نخجوان ـ جلفا هستند و از نیروهای ایرانی تنها سه « مرد » مانده اند. « سرجوخه ملك محمدي »، « سيد محمد راثي هاشمي» و « عبدالله شهرياري». این سه تن قصد فرار و تسلیم ندارند و می خواهند آبروی تاریخ را حفظ کنند. این سه مرزبان غیور می خواهند رشادت و دلیری و میهن دوستی و غیرت و ناموس را در میدان معنا کنند. دو روز مقاومت می کنند و می جنگند و به شهادت می رسند. دلیری و پایمردی و غیرت و شهامت این سه مرزبان قلب دشمن را نیز متلاطم می سازد و آن ها را به تحسین و احترام وامی دارد و برای همین پیکر آن سه ژاندارم شهید را در محل شهادتشان کنار خط آهن پل آهنی و رود دلخون ارس به خاک می سپارند.
در سنگ مزار این سه شهید متن مشترک « آرامگاه ژاندارم شهید ... که در شهریور ماه 1320 در راه انجام وظیفه در مقابل مهاجمین ایستادگی و به شهادت رسیده است » و شعر زیر آمده است.
هرچند آغشته شد به خون پیرهن ما شد جامه سربازی ما هم کفن ما
شادیم ز جانبازی خود در دل خاک پاینده و جاوید بماند وطن ما
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.