غربت عاشیق ها در قره داغ

عاشیق ها نشانه ها و نمادهای فرهنگ اصیل آذری را از دالان تاریخ عبور داده و به امروز رسانده اند. آن ها نمونه ی نادر ادبیات شفاهی ما هستند. آن ها داستان فرهنگ عامه ی ما را از زبان ساز به آواز در آورده اند. اگر باور کنیم که فرهنگ اصیل آذری به سرعت در حال تخریب است، آواز ساز عاشیق ضجه ی دلخراش این فرهنگ است. عاشیق ها اما هنوز نمرده اند. عاشیق ها راویان تاریخ اند. راویان دردهای پدران ما، راویان پیروزی ها و شکست های ما. راویان خوشی ها و ناخوشی های ما. شادی بخش خانه های ما و صفابخش خانه های بخت ما.

قره داغ را خاستگاه عاشیق ها می دانند و به واقع چنین است. امروز صدای موسیقی برقیِ غربی از چادر چوپان ما در ییلاق نیز به گوش می رسد. امروز آهنگ های بیگانه در جیب و به عبارتی در تلفن جیبی هر جوانی یافت می شود. امروز غیبت عاشیق ها در بزم و جشن های ما بیش تر و بیش تر می شود. امروز بازمانده های گذشته ی ما رنج می برند از حرکات ناموزون فرزندان جوان خویش در میان دود و نور و جیغ و داد سازهای برقی. امروز انواع ترانه ها با انواع سازهای بیگانه از رسانه های رسمی ما پخش می شود و امروز اما ما با عاشیق ها و ساز آن ها مشکل داریم. ییلاق ما دیوانه می شود آن گاه که عاشیق را افسرده می یابد.« قوپوز » دق می کند آن گاه که از سینه ی عاشیق تا پای میهمان پایین می آید و هزینه های جشن داماد را جمع آوری می کند.

سال هاست که گفته می شود قرار است همایش عاشیق ها در اهر برگزار شود و خبری نیست. هنوز کسی به طور روشن اعلام نکرده است که موانع پیش روی چنین برنامه ای در این شهر چیست؟ اجرای چنین برنامه ای چه آسیبی به جامعه ی ما وارد می سازد؟ جالب این که سومین همایش عاشیق ها امسال در شهر بناب برگزار شد و چندین سال است که در مراغه برگزار می شود و ما هنوز از این شهرها نپرسیده ایم که شما چگونه مشکل خویش با عاشیق و ساز را رفع نموده اید؟ آیا وحدت رویه ای در برخورد با موسیقی سنتی آذری در کشور و حداقل در منطقه ی آذربایجان وجود ندارد؟ به واقع مشکل عاشیق ها و سازشان در منطقه ی قره داغ چیست؟ امسال برنامه های خوبی از عاشیق ها در سیمای استانی بود و برنامه های ارزنده تری در موضوع جایگاه عاشیق ها در فرهنگ عامه ی آذربایجان از شبکه ی وزین چهار پخش شد. چنین به نظر می رسد که بر سر ضرورت پرداختن به این موضوع در کشور توافق وجود دارد.در این حال مشکل شهری چون اهر چیست که با این مسئله کجدار و مریز برخورد می کند.

در آخرین روزهای سال 87 سالن مجتمع فرهنگی هنری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اهر شاهد حضور تنی چند از عاشیق های منطقه بود. آن ها هدایایی از این اداره دریافت کرده و در سالن خالی از جمعیت دستی به ساز بردند. نه دعوتی از مردم و علاقه مندان و نه انتشار پوستری! و حالا بپرسیم از خویش که مسئول روی آوردن جوانان ما به موسیقی غربی کیست و کدام مراکز مسئول هستند؟ وقتی گفتار و کردار و آمال و اندیشه های نوجوانان و جوانان خویش را دقیق می شویم، چه قدر آن ها را نزدیک به فرهنگ اصیل خویش می یابیم؟ چه قدر بر ضرورت برگزاری برنامه های موسیقی با حضور عاشیق ها برای جوانان پی برده ایم؟‍ گسست و شکاف جامعه و عاشیق را چه کسی مقصر است؟ سراسر گفتار عاشیق ها اندرز و درس زندگی است. آن ها سینه به سینه افسانه ها را به امروز رسانده اند. آن ها درس عشق و محبت و نیکی و احترام می آموزند. کدام یک از ما با شنیدن آوای ساز و آواز عاشیق از راه بدر می شویم و ساز را خطرساز می یابیم؟! چرا برنامه های مستمر برای عاشیق ها ترتیب نمی دهیم؟ چرا رویش روزافزون بشقاب های ماهواره ای در منطقه، ما را به فکر فرو نمی برد؟ فرهنگ بیگانه حالا گفتار و رفتار فرزندان ما را سمت و سو می دهد و ما آیا فکری به حال فرهنگ خود داریم؟ جوانان ما برنامه های سمعی و بصری دیگران را می پذیرند و از آن تأثیر می پذیرند و الگوگیری می کنند. آیا کسانی که با عاشیق در این منطقه مشکل دارند، مشکل بحران هویت را در فرزندان این مرز و بوم احساس نمی کنند؟! آداب و رسوم و ابزار فرهنگی بسیاری هستند که هویت فرهنگی ما را در طول تاریخ حتی علی رغم تهاجم دشمن و اشغال میهن حفظ کرده اند و اینک ما مسئولیت بزرگی در حفظ آن ها داریم. پس از سال ها انتظار صدای ساز چند عاشیق در سالن خالی بلند می شود و چه بسا نام این کار همایش عاشیق ها بوده که ردیفی باشد از فهرست عملکردی در کارنامه ای!! چه ایرادی داشت که در آستانه ی نوروز با حضور هزاران نفری شهروندان همایش باشکوهی ترتیب می یافت و رویداد فرهنگی و هنری ارزنده ای در این شهر انجام می شد؟ آیا برگزاری چنین برنامه ای در محوطه ی باز در استان اردبیل کار خلافی بوده است که امروز اهر از چنین کاری دوری می کند؟! وقت آن رسیده است که مسئولان مؤثر و تصمیم گیر در این خصوص علل این بی توجهی و برخورد متناقض با عاشیق ها را به طور شفاف برای مردم اعلام کنند. در ساحل دریاچه ی نوپدید خداآفرین جمعیت کثیری مشغول گردشگری بودند و از هوای لطیف آن خاک لذت می بردند. « عاشیق » ی به نام بولوت ساز خویش را صدا داد و همه نگاه و توجه از زیبایی های طبیعت برکشیدند و به سوی عاشیق آمدند. من آن جا به خوبی احساس کردم که هنوز در گوشه ای از قلب « ما » عاشیق جای دارد. قلب ها و چشم ها دروغ نمی گویند. آن ها ساز را دوست دارند و هنوز پیوندشان با عاشیق قطع نشده است. به این صداقت و پیوند احترام بگذاریم، اگر ایمان نداریم.

برنده رتبه سوم بخش یادداشت چهارمين جشنواره مطبوعات شمال‌غرب كشور