بويِ پيراهنِ يوسف در گلزارِ شهداي اهر
سالگشت آغاز دفاع مقدس است. هفته گرامیداشت دفاع مقدس فرصتی ویژه برای بازخوانی ایثارگری های رزمندگان میهن مان است. یاد و نام شهدایمان را گرامی می داریم و بر همه یادگاران عزیز دفاع مقدس درود می فرستیم.
سطور زیر بخشی از یادداشت اینجانب در مهرماه سال 1390 ( در آستانه یادواره شهدای ارسباران) و در شماره 158 گویاست که به همین مناسبت اینجا درج می کنم.

عصر روز پنج شنبه در گلزار شهداي اهر، اشارت عزيزي مرا متوجه بانويي جوان كرد. بانويي كه ضمن پاشيدن قدري آب بر مزار يكايك شهدا، براي آن ها فاتحه مي خواند. همراهِ عزيز گفت با او آشنا شويم و من. من متوجه شدم كه او از اول آشناست. او بانويي شريف است از بانوان ميهن ما. او خواهر شهيد است. او خواهر همه ي شهيدان است.
اين صحنه بي اختيار مرا ياد فيلم « بويِ پيراهن يوسف» انداخت. فيلمي به كارگرداني حاتمي كيا. فيلمي كه در آن خواهري در پي خبر آزادي آزادگان از اسارات خصم دون به ايران آمده است تا خبري از برادر آزاده اش بگيرد. او در تهران با يك راننده ي تاكسي كه از قضا او نيز منتظر فرزند آزاده اش ـ يوسف ـ است، آشنا مي شود. خواهر پس از دريافت چند خبر نااميد كننده از انتظار خسته مي شود و قصد ترك ايران را مي کند اما ...اما با پدر يوسف راهي منطقه ي جنوب غرب مي شود. نقطه اي كه آزادگان وارد ميهن مي شوند. در گرماگرم ورود آزادگان به خاكِ پاك میهن، خواهر فيلم ما اين بار خواهر همه ي آزادگان است. در ميان آزادگان، يوسفِ آن پدر با برادرش فرقي نمي كند و...، چه او در ميانه ي راه خيره بر پلاك جبهه، آهنگ پاندولي گرفت و از تونل گذشت و بر روشنايي رسيد.
و چنين است كه ما به اين فرهنگ نياز داريم. آن جا و آن خواهر، مقابل دوربين تلويزيون نبود كه فيلم بازي كند، او به دركي رسيده است كه ضرورت ما و فرهنگ ماست.
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.