« ساز » و« سؤز» در بلندای « مکتب قره داغ »
24 آبان آغاز هفته کتاب بود و به همین بهانه شامگاه آن روز برای تبریک این روز و این مناسبتِ فرخنده به خانه ی فعال ترین محقق اهری رفتم. هم او که حدود 25 کتاب به چاپ رسانده و افزون بر یکصد مقاله در مطبوعات منتشر ساخته است. از رنج هایش نگویم که رهروی این مسیر غمی ندارد از « خار مغیلان » و برای نمونه عرض می کنم که آخرین کتابش ـ انقلاب اسلامی در ارسباران ـ را شخصاً به فرماندار شهرستان اهر دادم و خواهش کردم سعی کنند برای این کتاب مراسم رونمایی برگزار شود و به همین بهانه از قلمدار خستگی ناپذیر ارسباران تقدیر گردد. این موضوع را از طریق معاون محترم ایشان نیز پی گرفتم اما آنچه البته به جایی نرسید این تقاضا بود.
آن شب تعدادی از شعرای اهری نیز در خانه ی او بودند و آن ها جمعی هستند که نشست شعر ماهانه دارند. مرا شب نیکویی بود و توفیق یافته بودم در جمع شاعرانه ی آن ها باشم. هر یک شعری خواندند و صحبت از غزل ترکی شد و بحث از ضرورت نقد شعر در منطقه. انگار« بانی» این حلقه ی ادبی آقای دوستی است اما خود او « بهانه » را به جای « بانی» قبول دارد. حرکتی است که در تاریخ ادبیات منطقه ی قراجه داغ ثبت می شود. این حلقه ی ادبی هنوز نامی ندارد و آن شب گفتند که برای شب بعد نامی برمی آورند.
ادبیات قره داغ هویت و نشانه های خاص خود را دارد و « مکتب قره داغ » همه را در سایه ی خویش جمع می سازد. بایاتی نماد و گل سرسبد ادبیات عامه ی آذربایجان در منطقه ی قره داغ دیرینه و جایگاه خاص خود را دارد و « ساری عاشیق » این را گواه است. همچنین « عاشیق » ها با شعرخوانی و شعرگویی هایشان بخشی از این مکتب را غنا بخشوده اند و بیهوده نیست که قراجه داغ را خاستگاه « عاشیق » می دانیم و چنین است که این منطقه معدن غنی« ساز» و « سؤز» است و اینجا « عاشیق قربانی » را از دیروز و « عاشیق چنگیز» را از امروز مثال می آورم.
در میان شعرای این منطقه، ابوالقاسم نباتی ـ عارف و شاعر قرن سیزدهم ـ مرتبه ای بالا دارد و مکتب قره داغ را معنا داده است. از طرفی شیخ شهاب الدین اهری به عنوان عارفی بزرگ جوهره ی این مکتب را شکل داده و امروز « ادب و عرفان » در شناسنامه ی این خاک حضور پرمعنا دارد. به این ترتیب تورق تاریخ ادبیات منطقه، ما را با شعرای بزرگی در قرون گذشته و قرن حاضر آشنا می سازد و مجموع آثار آن هاست که ما را به تعریف و جوهر خاص مکتب ادبی قراجه داغ رهنمون می سازد.
مهر امسال مراسم سالگرد رحلت استاد میرزا محمد بخشی در ورزقان فرصتی مغتنم برایم بود تا ضمن عرض ادب و ارادت بر مقام این شاعر ارجمند، از این مکتب سخن گویم. آن جا به مثلت شعری مطرح در ارسباران اشاره کردم و گفتم یک گوشه اش « بخشی » بود که از دست داده ایم و در دو گوشه ی دیگرش استاد « بارز» و استاد « ستار» نفس گرمشان بر ادبیات ما گرما می بخشند و بایسته آن که از حضورشان بهره ببریم. در کمال احترام بر همه ی شعرا باید پذیرفت که این دو بر قله ی ادب ما ایستاده اند و باید آن ها را در غنای مکتب مورد بحث نقش آفرین داشت.
آن « شب » مرا شادمان ساخت و امیدوار کرد. آن شب دیدم که جمع شعرای مطرح اهری به مرتبه « نقد » رسیده اند و « نقد » نیاز اول « شعر» ماست. کتب شعر مرتب از سوی شعرای اهری به چاپ می رسند و مراسم رونمایی و نشست با شاعر و جلسات نقد برگزار نمی شود. مقالاتی در نقد آثار شاعران در مطبوعات محلی منطقه به چشم نمی خورد و در این شرایط نقص ها و ضعف ها آشکار نمی شوند و شعرا بیش از پیش قوت نمی یابند. جای خالی مجله ی ادبی نیز در منطقه به شدت احساس می شود و همت کسانی از آن جمع را می طلبد تا این خلاء باقی نماند. آن شب ایستادن قاطع « بابک اسلامی » در موضع « نقد » عالی بود هم او که همراه همسرش ـ خانم محمودی ـ در جشنواره شعر پایداری تبریز رتبه ی عالی یافتند و این نشان داد که شعر این خاک با « زمان » همراه است.
حرکت مورد اشاره می تواند تلنگری برای تحرک در جامعه ی ادبی باشد اما برای بازشناسی و بازیابی هویت ادبیات این مکتب و تقویت و ارتقای آن، رویکرد و کوششی بزرگ و علمی لازم است. پژوهش و تحقیق در تاریخ ادبیات منطقه محدود است و ضرورت فعال شدن منتقدین ادبی و شعرا در این باره محسوس است. اخیراً کوشش هایی منجر به انتشار آثار ارزشمندی شده است و برای نمونه می توان از « بیرقوجاق سئوگی » نام برد که تذکره ای برای شعرای قره داغی محسوب می شود. در این کتاب « حسین دوستی » به معرفی 51 شاعر و عاشیق ( از عهد صفوی تا امروز ) پرداخته است. در کنار انتشار چنین مجموعه هایی و در کنار معرفی شعرا و انتشار اشعار آن ها در مطبوعات محلی منطقه و در کنار حضور شعرا در جشنواره های شعر و شعرخوانی در برنامه ها و مناسبت های مختلف باید که کسانی به عنوان کارشناس ادبیات قره داغ رویکردی تخصصی در این حوزه داشته باشند و منبع و مرجع گزارشگران و نویسندگان و شعرای جوان قرار گیرند. برگزاری دوره ها و کارگاه های آموزشی و سخنرانی ها با موضوعات شعر و ادب منطقه نیز در این ارتباط بسیار راهگشا خواهند بود. در خاطر داریم کلاس های شعر و ادب در فرهنگسرای شهرداری اهر که در کوتاه مدت آوازه ای یافت اما انجامش همان شد که در آغازش بسیاری پیش بینی می کردند با وجود این بازگشت به چنین تجاربی نیز اهمیت دارد.
در تدوین تاریخ ادبیات قراجه داغ از طرفی ضرورت دارد داستان و رمان نویسی و حتی آثار نثر و نمایشنامه ها و به ویژه ادبیات عامه نیز مورد توجه قرار گیرند و نمونه های شاخص داستان نویس، رمان نویس و طنزپرداز و... شناسایی و معرفی گردند. نمونه های شاخصی از رمان هم چون « پریزاد » ـ اثر عیسی غریبی ـ و « توله شیطان » ـ اثر سیروس قرشی ـ در منطقه منتشر شده اند و اخیراً آثاری نیز از سوی نویسندگان جوان وارد بازار کتاب شده اند. در تمام بخش ها افرادی در قله هستند و باید که رهنمون پیوندگان مسیر مربوط باشند. عاشیق چنگیز مهدی پور با رویکرد نو و علمی به هنر عاشیقی افق جدیدی فراروی ادب و هنر ما گشوده است. در « بایاتی »، ساری عاشیق مسیر را روشن ساخته است و قالب ها و ژانرهای ادبی مختلف نیز همین طور...
متأسفانه نشریات محدودی که گوشه ی چشمی به این منطقه دارند و به ویژه « گویا » از این مقوله ی مهم غفلت دارند و باید که صفحات ویژه ای برای ادبیات منطقه داشته باشند و ویژه نامه هایی برای شخصیت های بزرگ ادبی و شعرای منطقه منتشر سازند و حتی می توانند « شب » هایی برای بزرگانی چون « بارز » و « ستار» و دیگران ترتیب دهند.
« جشنواره » ها چه بسا فرصت مغتنمی برای گل افشانی باغ ادب ما هستند و در چنین برنامه هایی است که شعرای ما خود را محک می زنند. چرا که جشنواره ها علی رغم بحث انگیز بودن مسئله ی داوری در آن ها جایگزینی در نوع خود ندارند و به هر حال مورد استقبال و اعتماد اکثر شعرا هستند و اغلب خروجی معنادار و قابل اعتنایی دارند که نمونه ی این پیش تر گفته آمد. در سطح منطقه نیز جشنواره هایی برگزار شده اند اما نتوانسته اند طیف وسیعی از شعرا را جذب کنند با این همه نمونه های موفقی چون جشنواره استانی شعر دفاع مقدس در اهر قابل توجه بوده است. سپردن چنین جشنواره هایی به افراد سرشناس و فرهیخته ی این حوزه چنان اعتماد ساز است که مسائل داوری در حاشیه قرار می گیرد.
آن چه آمد از ذهن حقیر راقم این سطور می گذشت و امید می رود ادبا و شعرا و قلمداران این حوزه قلم و قدم بردارند و راه پیشروان را برای طی طریق دیگران هموار سازند.
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.