بي گمان اينجا آبي، آبي نيست
نماينده ي ما؛ از حقيقت تا واقعيت
بي گمان اينجا آبي، آبي نيست
واقعيت اين است كه نماينده مسئول مستقيم عمران و آبادي و پيشرفت و اشتغالزايي حوزه انتخابيه ي خود شناخته شده است و اكثريت شهروندان در حوزه انتخابيه ي اهر و هريس نيز چنين انتظاري از « مسعودي ريحان» داشتند. انتظاري كه در حد انتظار برآورده نشد و نمي توانست برآورده شود. اما « حقيقت» ماجرا اين است كه ريحاني به نمايندگي از 200 هزار شهروند به مجلس رفته بود تا قانونگذاري رنگ و بوي مختصري از آن ها نيز داشته باشد. رفته بود تا به نمايندگي از آن ها بر كار دولت نظارت كند. رفته بود عملكرد دولت را نقد كند. رفته بود صداي 200 هزار شهروند باشد در مجلس.
اگر عملكرد مسعودي ريحان را در « واقعيت » مطلوب نيافتيم، اما در « حقيقت » ِ ماجرا او به حد توان كوشيد. براي ارزيابي « حقيقت » ِ نمايندگي او، نمي توانيم از مسائل عمراني و كارخانه هايي كه هنوز ساخته نشده اند، سراغ بگيريم. نمي توانيم از اشتغالزايي پرس و جو كنيم كه خود او در چند و چون آمار اشتغالزايي منتقد سخت بود. يعني مي گفت اعلام كنيد اسامي شاغلان و ميزان حقوق و بيمه ي آن ها را. بايد به نطق هاي او در صحن علني مجلس توجه كنيم كه بي شك در تاريخ ثبت شده است. در اظهارات و انتقادها و سؤال ها و تذكرها و صحبت هاي او پيرامون منافع جمعي و حقوق اساسيِ مدني و سياسي ما، بايد كندوكاو كنيم. هرچند او مي توانست در « حقيقت » ِكار خود بيش از اين ها فعال باشد، اما با همين مقدار نشسته بر كارنامه نيز مي توان به داوري نشست. به نظر مي رسد حداقل در حوزه ي انتخابيه ي مورد بحث، حفظ غرور مردم به غايت كار بزرگي است.
اگر بتوانيم به اين پرسش كه چرا اكثر نمايندگان موفق و نامدار از حوزه هاي انتخابيه ي بزرگ در مي آيند، رمز موفقيت يك نماينده را در «حقيقت» ِ ماجرا پيدا مي كنيم. نمايندگان شهرهاي بزرگ، اغلب دغدغه ي محلي ندارند و آسوده خاطر به امور كلان نمايندگي و وظايف و اختيارات تعريف شده شان در قانون اساسي مي پردازند.
نماينده در حوزه انتخابيه ي كوچك ( از نظر كمي و كيفي ) به سمت اموري كشيده مي شود كه ربطي به او ندارد. او پيگير و خبررسان مسائلي مي شود كه كار دولت است. يعني الآن اگر از فرماندار شهرستان اهر به عنوان نماينده ي عالي دولت فهرستي از عملكرد دولت در اين شهرستان را بخواهيم دقيقاً ليستي شبيه آن چه نماينده ي اين شهرستان در مجلس داده است، مي دهد. اتفاق عجيب اين كه الآن اگر در مورد اهر غفلت و كم كاري شده و اهر از عدالت ورزي كم نصيب شده است، مردم به جاي دولت، يقه ي نماينده را گرفته اند. هرچند در شكل گيري اين رويه ي نادرست خود نماينده نيز مقصر باشد. حال آن كه مسعودي ريحان در پايان دوره ي نمايندگي اش اذعان مي كند كه « كار نماينده، نقد و نظارت است».
اگر نماينده به نقد و نظارت پرداخت آيا حوزه ي انتخابيه ي او از سوي دولت رها خواهد شد؟ دو مثال روشن پيش روي ماست. در اهر اغلب شهروندان بر توفيقات نسبي نماينده كليبر در برخي امور اشاره دارند ( البته بايد نظر شهروندان كليبر و هوراند را نيز شنيد) و اين در حالي است كه نماينده ي اصولگراي كليبر با دولت ميانه ي حسنه اي دارد و نماينده ي اهر از ابتداي دوره نمايندگي اش در صف مقابل دولت قرار گرفت. به پاسخ اين پرسش هم بينديشيم كه آيا ارسلان فتحي پور از غلامحسين مسعودي ريحان باسوادتر و با تجربه تر است؟ نكات مطروح در نطق هاي نماينده ي اهر و هريس و متون « سؤال» ها و تذكرها و نامه هايي كه او نوشته است، در روشن شدن مسئله ما را كمك مي كند. امضاي مسعودي ريحان حتي در ذيل طرح سؤال از رئيس جمهور نيز نشست. مسئله اي كه گفته مي شود چه بسا در رد صلاحيت او از سوي وزارت كشور ( دولت) دخيل باشد. بي ترديد تاريخ روشن مي كند كه حق با امضا كنندگان طرح سؤال از رئيس جمهور بود يا طيف مقابل؟
از طرفي هر رويدادي را بايد در موقعيت زماني خود سنجيد و عملكرد مسعودي ريحان خارج از عملكرد كلي مجلس هشتم نيز نبوده است. مجلسي كه حتي بسياري از نمايندگان آن بر ضعف و سستي و قصورش در عمل به وظايف و اختياراتش اذعان دارند.
ساختار نمايندگي مردم در « حقيقت » به درستي و ظرافت تعريف و تدوين و به امضاي مردم رسيده است حال آن كه در « واقعيت » و در مقام عمل به نظر مي رسد در عملياتي شدن اين ساختار مشكلات عمده اي وجود دارد.
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.