اهر زود تصميم نمي گيرد، خوب تصميم مي گيرد
دوباره در معرض آزموني ديگر قرار گرفته ايم و دوباره آزموني ترتيب داده ايم. انتخاب مي كنيم و انتخاب مي شويم. اهر خطه ي كوچكي نبوده است. اهر مركز 18 محال ارسباران و قراجه داغ بوده است. حاكم نشين بوده است و رويدادها از سر گذرانده است. اگر در يك سوي ماجرا از برخي قصور و غفلت سخن به ميان مي آوريم، در سوي ديگر آگاهيم كه معدل فكري اهر بالاست و اهر اگر دير تصميم مي گيرد، خوب تصميم مي گيرد. از قضا اهر و اهري ها در انتخابات مجلس اغلب به خاطر اصل مسئله رأي داده اند و پاي باور و تصميم خود مانده اند.
دغدغه ي رشد و آباداني و پيشرفت اهر و غمِ خواسته ها و آرزوهاي ديرين در يك طرف و عزت نفس و غرور و وجدان بيدار اهري در طرف ديگر! همه مي دانيم كه موفقيت و يا عدم موفقيت يك نماينده به عوامل متعددي بستگي دارد و در ايام تبليغات و انتخابات و تنها با تكيه بر قول ها و شعارها نمي توان آن را پيش بيني كرد. آباداني و جبران عقب افتادگي و به ويژه اشتغالزايي در منطقه در صدر جدول مطالبات مردم است اما گاه شاهد بوده ايم كه وقتي پاي وجدان و غرور پيش افتاده، مردم ما در اولويت شان تجديد نظر كرده اند. هرچند اين نافي آن و آن نافي اين نمي باشد.
در ايام تبليغات انتخابات دو حرف خوب شنيدم و غليان آن گزينه ي دوم را به خوبي حس كردم و حس كردم كه قره داغي غرورش را به تمامي دنيا نمي فروشد.
جواني را مي شناسم كه كارشناس ارشد و بيكار است، نه اين كه بي عار باشد،نه! چند جا رفته و مدتي كار كرده، كاري كه هرچند سركارگرش زيرديپلم بوده و با رشته ي تحصيلي و تخصص و علاقه اش هم مرتبط نبوده اما پولش نيز بسيار ناچيزتر از آن بوده است كه كفاف هزينه هاي زندگي خود و مادرش را بدهد. حالا بماند آرزوي عزيز و شريف ازدواج! آشكار بگويم كه او راه شاغل شدن را در فعاليت انتخاباتي و كوشش در تبليغات كانديدايي يافته بود. تبليغات كه شروع شد، جوياي حالش شدم و به نيمه شوخي گفتم حالا چه مي كني؟ شغلت را در ستاد كدام كانديدا خواهي جُست؟ و او گفت:« كار را ول كن! حالا من بايد جواب شرف و وجدانم را بدهم، كار فعلاً بماند!». اين همان درسي كه امروز بايد ياد گرفت و خوشا خاك قراداغ كه جوانانش مدرس چنين درسي هستند!
درسي ديگر را در شعري يافتم كه در وبلاگي اهل يكي از شهرهاي ارسباران منتشر شده بود و به نظر مي رسيد منبع اصلي مربوط به يكي از كانديداهاي انتخابات باشد.
اين شعر را فارغ از اين كه كدام شاعر آن را گفته و متعلق به برنامه ي تبليغي كدام كانديداست، خواندم و آن لايه ي دوم زرين قره داغي را بيش تر حس كردم.
رأی یک قره داغی چکیده وجدان باطنی اوست اگرچه:
قره داغی کار میخواهد
قره داغی بهداشت میخواهد
قره داغی رفاه لازم دارد
قره داغی سرمایه و پس انداز لازم دارد
قره داغی راه لازم دارد
اما
یک قره داغی وجدان آگاه دارد و رأی خود را به تشنگان قدرت و ثروت نمی فروشد
اهر شهر عميقي است و شهري كه بار مدني و سياسي اش ديرينه اي تاريخي دارد. اندكي تورق تاريخ نشان مي دهد كه گاه در دقيقه نود تصميم گرفته اند و همه ي معادلات و گمانه زني ها را به هم زده اند. اما اين همه در شرايطي بوده كه آن هسته ي خالص و با چگالي بالا در محاق نرفته باشد. اهري ها اگر در انتخابِ « فرد» از ميان افراد مطلوب عمل نمي كنند، اما وقتي پاي انتخابِ « گفتمان » باشد، بسيار خوب عمل مي كنند و در اين ميان لحظه ي انتخاب حماسه بوده و تكليف را تمام كرده اند، حالا اگر گاهي نتيجه مطلوب نبوده اين چيز ديگري است. به مصداق سخني زرين آن ها به تكليف عمل كرده اند و در قيد نتيجه نبوده اند. به عبارتي آن ها كار را در انتخاب تمام كرده اند و انتخابشان، انتخابِ « فرد» نبوده و به همين دليل انتظارات عمومي شان نيز برآورده نشده است و چه بسا « فرد» منتخب حتي «غرور» شان را شكسته است. با اين همه آن ها « نان» وجدان و شرف و غرورشان را مي خورند. هرچه باشد ما وارث تاريخ قره داغ هستيم و نمي خواهيم پيش« ستارخان» شرمسار شويم. نمي خواهيم پيش 1200 شهيد قره داغ در دفاع مقدس كه حتي جان در راه آرمان و ناموس فدا كردند، شرمنده شويم. نمي خواهيم پيش همه ي بزرگاني كه در راه حفظ ناموس وطن ايثارگري و فداكاري كردند، خجل گرديم.
مخلص كلام اين كه بايد بيايد آن روز كه كار دولت را از دولت مطالبه كنيم و در انتخابات مجلس كسي را به نمايندگي از خود انتخاب كنيم كه از سويي تقوا در او چنان باشد كه ذره اي انحراف نيابد و در سوي ديگر نزديك ترين كس به خود ما و هويت تاريخي ما باشد.
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.