نسبت ستارخان با قره داغ را ناديده نگيريد
به مناسبت ها و بهانه هاي مختلف از ستارخان قره داغي نوشته ام و به ويژه آن گاه كه پس از سال ها تأكيد بر ضرورت نصب تنديس ستارخان در شهر ورزقان، تنديس غاز سربرآورد كه با واكنش اهالي فكر و قلم غاز پر كشيد و خوشبختانه تنديس ستارخان در زادگاه موطن خود نصب شد. همان طور كه در دو ميدان شهر اهر تنديس و سرديسي از ستارخان نصب شده و ميداني به نام ستارخان در اين شهر نام يافته است. بارها سالگشت مشروطه در تقويم ميهن ورق خورده و فقدان برنامه در قره داغ موجب تأسف اين قلم شده است و يادم است در اهر و جمعي كه رئيس سازمان ميراث فرهنگي نيز حضور داشت، ضمن گلايه تأكيد كردم در اين كشور فرزندان ورزقاني نيز حق دارند بدانند كه اجدادشان تاريخ ساز بوده و بر خاك و نياكان شان افتخار كنند، اگر فرزندان ما پي به تاريخ سازي پدرانشان نبرند، تاريخ ساز بودنشان به سختي ميسر مي شود.
قره داغ به گواهي تاريخ و نقل مورخان قهرمان خيز بوده است و كثرت قلعه ها در اين منطقه مؤيد جايگاه رفيع « دفاع » در آن است و مثال آوردن « بابك» در اين مقال، كفايت مي كند.
ستارخان قره داغي قهرمان نامدار ديگري است كه زاده ي خاك قره داغ است و صحبت از بازخاست مشروطه و سقوط استبداد بازخاسته با محمدعلي شاه، بدون نام آوردن از اين قهرمان نقص اساسي دارد. علما و قهرمان هاي بسياري در خاك زرين قره داغ زاده شده و در سطحي فراتر از قره داغ نقش آفريني كرده اند و اينك نگه داشتن حرمت قره داغ همانا نگه داشتن حرمت پدر و مادر است. احترام به خاكي است كه چنين زاينده است.
حالا كه پيگيري هاي نوادگان ستارخان مبني بر انتقال قبر او به « موطن»ش به مرحله ي خوبي رسيده است و جاي سپاس فراوان دارد، بهتر است به خاكي نيز فكر كنيم كه ستارخان را زاده است. ستارخان متعلق به ايران است و انتقال او از مجموعه شاه عبدالعظيم حسني به زادگاهش ـ آذربايجان ـ حرمت نهادن به تنوع خاستگاه ها و خاك هاست و در آذربايجان عزيز نيز اين قره داغ است كه داشتن آرامگاه ستارخان را شايسته تر است. در آرشيو يوخا:
غيبت نام قره داغ در چكامه سرايي براي مشروطه و ستارخان
http://kh1353.blogfa.com/post-166.aspx
+ نوشته شده در شنبه ششم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 22:5 توسط جعفر خضوعي
|
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.