از آن وقت كه در « شرح وبلاگ » يوخا چند نامي از بزرگان ديار سرافراز قره داغ آوردم و آن را چنين پايان بردم كه «تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند »، چند سالي مي گذرد و اكنون وطن خواهي و « پي» جويي و « ريشه» يابي در جوانان دارد گُل مي دهد و بوي خوشش وجد مي آفريند. هر تماس از سوي هر «‌ شخص » و هر « نهاد»ي در خصوص داشته هاي اين منطقه گرفته مي شود و هر بار كه در تهيه ي فهرستي از بزرگان و مفاخر اين ديار از من ياري خواسته مي شود، خوشحال مي شوم.

در نتيجه ي چنين رويكردي روزهاي پاياني سال گذشته براي اول بار شاهد بوديم تصاوير جمعي از مفاخر قره داغ، خيابان ها و معابر اهر را آراسته بود و آغاز گر اين كار « شركت تبليغاتي ماوراء» بود و امسال « تبليغات اسلامي اهر» نيز چنين كرده است. جاي خوشحالي است كه بنر كرده اند « به ديار شيخ شهاب الدين اهري خوش آمده ايد». به ديار « علامه جعفري»، « آيت الله برقي»، « آيت الله نجفي»، « ستارخان»، « دكتر قاسم خان اهري»، « دكتر حسن اهري»، « پرفسور آخوندي»،‌ « دكتر مدقالچي»،‌« دكتر غني نژاد»، « استاد بارز»، « ميرزا طاهر خوش نويس»، « كلنل محمدتقي خان پسيان»، « محمدطاهر قراجه داغي»، « ميرزا جعفر قراجه داغي»، « امير ارشد قره داغي»، « اسماعيل ملك جهاني»، « قطبي اهري»، « جلال الدين عتيقي»، « شيخ عماد اهري»، « پريزاد ـ قره قوچاق ـ »،‌« حكيم عبدالقادر اهري»، « حكيم ابوالقاسم نباتي»، « استاد ستار گلمحمدي»، « عاشيق چنگيز مهدي پور»، « رحيم غفاري»، « ساري عاشيق »، « عندليب قراجه داغي »، «‌ طوطي اهري»، « عاشيق قرباني »، « عاشيق حسين جوان»،‌ « عاشيق ولي عبدي»، « آيت الله آخوندي»، « ميرزا خرم كردشتي»، « ام ليلي»، « ملا علي علياري»، « ميرزا عبدالرحيم كليبري»، « ميرزا علي اكبر اهري»، « شيخ سليم»، « آيت الله عقيقي بخشايشي» خوش آمديد. و بسياري ديگر....

بجاست كه خوش آمد گوييم به مهمانان و بجاست كه چون به واسطه ي زلزله توجه ملي به اين خطه صورت گرفته، خوش آمدگويي مان به عقبه ي بزرگ و افتخارآميزمان هم مزين باشد و ما را تنها با مس و طلا و جنگل هايمان و با همه ي داشته هاي مادي مان نشناسند. در آن جمع مختصر « بنيانگذار مطبوعات غيردولتي ايران»، « نخستين چشم پزشك ايران»،‌ « بنيانگذار هنر نمايش در ايران»،‌ «‌ نخستين خلبان ايراني»، « بنيانگذار هنر رزمي هالا »، « بزرگ ترين خوش نويس ايراني»، « استادان بزرگ قوپوز و عاشيق ادبياتي»، « عرفاي بزرگ »، « بنيانگذار طب كودكان ايران»، « نخستين پرفسور حقوقي و پدر آيين دادرسي ايران»، « ناجي مشروطه» و سرداران و علما و شاعران بزرگ هستند.

در مقدمه ي كتاب « روزهاي به يادماندني ارسباران» اثر خواندني آقاي حسين دوستي ـ محقق فرهنگ و تاريخ ارسباران ـ‌ به تأكيد، نوشته بودم كه جوانان و نسل امروز ديار ما بايد بدانند كه پدران و نياكانشان در اين گوشه از كشور در سطح ملي مؤثر بوده اند و بدانند كه پدرانشان در همين خاك بزرگ شده اند و كارهاي بزرگ كرده اند. امروز مهم ترين خطر و آسيب براي منطقه ي ما، موج بالاي مهاجرت است و اگر نسل امروز به غلط احساس كند كه در خاك مادري اش تاريخ سازي نشده، ترك آن برايش آسان تر خواهد شد. و نوشتم كه « هر قوم و مردمي كه احساس كند در تاريخ كشور نقشي نداشته، نسبت به آن تعلق خاطري نيز نخواهد داشت».

در كنار وطن دوستي و عشق وافرمان به آن كه هم توصيه ديني دارد و هم صبغه ي ملي، البته كه افراط در آن نيز نادرست است و چه بسا در نقطه مقابل اين رويكرد، به چشم مي آيد از مارگوت بيكل كه « موطن آدمي را در هيچ نقشه اي نشاني نيست. موطن آدمي جايي است كه دوستش مي دارند». البته كه بايد جايي بود كه استعدادهايمان بهتر شكوفا شوند و نه براي خاك مادري و ميهن كه براي بشريت بايد مفيد بود.