نامزدهاي شورا چه قدر براي اهر آشنا هستند؟
اساساً احياي اصل يكصدم قانون اساسي و تشكيل شوراهاي اسلامي شهر و روستا، در راستاي اتكا به آراي عمومي و مردمي كردن اداره سكونتگاه هاي شهري و روستايي انجام گرفت. پيش از تشكيل شوراها، امور شهري توسط شهردار انتصابي از سوي دولت مديريت مي شد و لذا شوراهاي اسلامي شهر و روستا بايد در نهايت ممكن مردمي باشند و افراد منتخب بايد نزديك ترين حد ممكن به مردم شهر يا روستا را داشته باشند. در واقع كانديداهايي كه بيشترين نزديكي را به مردم دارند، مي توانند نماينده واقعي شهروندان در شوراي اسلامي شهر يا روستا باشند.
كانديداهاي به صحنه آمده، بهترين و شايسته ترين افراد موجود در جامعه ي ما نيستند و به دلائل مختلف كه مبحث جداگانه اي مي طلبد، بهترين هاي ما به صحنه نيامده اند. با اين حال بايد ديد در جمع54 نفر معرفي شده كدام 9 تن بيشترين نزديكي به مردم را دارند. كدام 9 تن نزديكي بيشتري به ميانگين فرهنگي جامعه ي ما دارند. كدام 9 تن بيش از بقيه در گذشته پيگير مطالبات و خواسته هاي مردم اهر بوده اند. كدام 9 تن، اهر را مي شناسند و دغدغه ي واقعي رشد و توسعه ي آن را دارند و در گذشته نيز چنين دغدغه اي را به طرق مختلف نشان داده اند.
اين نزديكي به مردم و مردمي بودن از آن جهت اهميت دارد كه در انتخابات حاضر، كانديداها نمايندگان احزاب و جريان هاي شناسنامه دار و امتحان پس داده نيستند و در نتيجه نمي توان به خاطر چند حرف قشنگ و فهرستي از اهداف و شعارها و رزومه ي بلندبالا به كسي اطمينان كرد.
در مدت اندك تبليغات بي ترديد شهروندان نمي توانند به طور كامل افراد را بشناسند و چه بسا شرط مقيم بودن كانديداها در محل كانديداتوري از همين جهت حائز اهميت باشد و نتيجه اش اين كه چنين افرادي از قبل براي مردم شهر شناخته شده هستند. پس با در نظر گرفتن جميع نقص ها و كمبودها مي توان با تكيه بر شناخت عمومي و ميزان نزديكي كانديداها به مردم و وجدان جمعي شهروندان دست به انتخاب زد. يادمان باشد كه يك شخص صرف سكونت و اقامت در اهر نمي تواند اهري باشد و براي عضويت در شورا شايسته.
در شرايط حاضر و در كنار شاخص هايي چون تجربه، تخصص، تعهد و تقوا و درستكاري، بايد افرادي بر كرسي هاي شوراي شهر جلوس نمايند كه اهري واقعي باشند. با مردم شهر روزها و روزگار تلخ و شيريني سپري كرده و در خاطره جمعي مردم جايي داشته باشند و در نهايت اين كه آن ها اهر را بشناسند و اهر نيز آن ها را بشناسد و در يك كلام « اهري» باشند.
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.