به مناسبت بزرگداشت ميرزا محمد بخشي؛ شاعري ياشادار ائل محبّتي
به مناسبت بزرگداشت مقام ميرزا محمد بخشي ـ شاعر ورزقاني ـ و رونمايي از مجموعه اشعار آن مرحوم به نام « دونيا يورغوني»
شاعري ياشادار ائل محبّتي
جعفر خضوعي: سرزمين قره داغ معدني گرانسگ از « ساز» و « سخن» است و « حكيم نباتي»، « عندليب قراجه داغي»، « ميرزا خرم كردشتي»، « ساري عاشيق»، « عاشيق قرباني»، « عاشيق اسكندري»، « عاشيق عبدي»، « عاشيق چنگيز»، « عاشيق فرخ»، « عاشيق محبوب»، « بارز»، « ستار» و « ميرزا محمد بخشي» و... ياقوت هاي ذيقيمت برآمده از اين معدن عظيم هستند.
تا همين ديروز جامعه و زندگي ما با « ساز » و « شعر» آميخته بود تا اين كه سر به اندرون قراجه داغ برديم و معدن سنگي جُستيم و از ساز و سخن غفلت كرديم و چنين شد كه بزرگان شعر و ساز در غربت ماندند. امروز انگار جامعه مان با شعر در قهر است و براي همين است كه زندگي مان ديگر چنان لطيف نيست كه مهر و دوستي در آن بجوشد.
با اين همه و با وجود اين كه شاعر و شعر بسيار است، كمتر شعر و شاعري از سوي مردم جذب مي شود چرا كه بسياري از شاعران در مردم اند و با مردم نيستند و به عبارتي مردمي نيستند. جدا از اين كه شاعر با جهان بيني و نگرش خاص خود به جان مي نگرد و يافته ها و دريافت هاي خود را به شعر در مي آورد و عرضه مي كند اما هنوز هم مردم به انعكاس آرزوها و آمال و دردهاي خود در اشعار شاعران اهميت بسيار قائل اند و هنوز هم در ميان مصاريع و ابيات شاعران دنبال خود هستند. جامعه اي كه عمري را با « باياتي» و « قوشما» و « ساز» و « عاشيق» طي كرده است امروز و در شرايط امروز سخت است شعرسرايي با تكيه بر آن ريشه ها و همراهي با ذائقه مردم. شعر تركي تنها آن نيست كه به زبان تركي و با كلمات تركي نوشته شده باشد. شعر تركي، جوهر آذربايجاني دارد. با نگاه به چنين اساسي است كه پيشينه ي ادب تركي در پشتوانه شعر امروز ما برجسته مي شود هرچند ادبيات، هنري جهاني است و شعر « جوهر»ي است كه تنها در «كلمه» قاب نمي شود و با فيلم و عكس و مجسمه هم مي توان شعر گفت.
نگاهي به شعر امروز و شعر مدرن هم داريم اما هنوز هم شعر مردمي ما به نظر مي رسد شعري است كه بتواند با « قوپوز» و « عاشيق» هماهنگ باشد.
پس از چنين بحث و سخني است كه « ميرزا محمد بخشي» را نزديك به خويش مي يابيم. زنده ياد بخشي كه از آخرين بازمانده هاي آسمان ادب در قراجه داغ بود، از « مردم» و از « خاك پدري» و « خاستگاه مادري» دور نشد. نگاه و نگرش بالا داشت و در « جغرافيا»ي خاص اسير نبود اما هرچه هم اوج مي گرفت و افق ديد فراتر و وسيع تر مي يافت، همچنان پاي در « وطن» داشت.
زنده ياد بخشي در كلمات و قافيه اسير نبود و خود را از جزئيات زندگي و جامعه دور نداشته بود. او در زندگي راه مي رفت و با زندگي دوستي مي كرد. او و شعر او عين زندگي است.
ما هنوز همه ي اشعار «بخشي» را نخوانده ايم و به همين دليل هنوز شناخت مان از او كامل و كافي نيست. من در اين نوشته نمي خواهم و يا نمي توانم با غزل هايش او را ببينم بلكه تأكيد و تكيه ام بر اشعار اجتماعي و مردمي اوست. اشعاري كه گاه به خط طنز مي نشيند و « انتقاد» مي كند.
اولين شعري كه از مرحوم « بخشي» خواندم، شعري طنزآميز با عنوان « جمال ائششگي» بود و بعد چند شعر ديگر كه متوجه شدم او زيبايي ها را كشف و عينا قاب مي گيرد و چنين نيست كه با كوشش و سختي بخواهد چيزي را زيبا نمايد و يا زيبا سازد. بخشي ضمن نمايش زيبايي هاي حيات و حياط و ضمن برشمردن « هست» ها، از « بايد» ها هم سخن به ميان مي آورد و در جامه ي معلم اخلاق ظاهر مي شود و « ادب» مي آموزد و « آداب زيستن» گوشزد مي كند.
مي گويد:
کاش بیزده ده بخل و حسد اولمویا
قونشو قونشوسونا تله قورمویا
پیس گونونده دالدالانیب دورمویا
اوندا حسرت چکر جمال ایشگی
در تصوير كردن زيبايي قدرتمند است. براي نمونه:
عاشیقم گؤل اوزونه چون گؤله بنزه ر یاناغین
دئیه طغیان ائله ییر باللیدی قایماق دوداغین
چکیلیب قوس و قزح تک کامان ابرو نه خبر
گؤزلرین آهو یاناق گول چیچک اولموش یاناغین
ميرزا محمد بخشي با مردم است و خوب مي داند كه مردم قره داغ به خاكشان، به گذشته شان، به مفاخرشان، به طبيعت و كوه و جنگل و چشمه و آبشارشان عشق مي ورزند. او خوب مي داند كه نزد مردم ما « حب الوطن من الايمان». البته كه او شاعر قره داغ نيست بلكه شاعر قره داغي است او شاعر آذربايجاني است و...
مي گويد:
سوسنلی سونبوللی گوللی میشه لی
هر یرده دئیلير آدین قره داغ
ایگیدین مرد اولی اوبان وفالی
بیرله شیب ائل اوبان یادین قره داغ
اون سگگیز ماحالسان چوخ آدلی سانلی
بوغدالی یونجالی معدنلی کانلی
ائللرین یاشیير شهرتلی شانی
هر یانا پایلانیر بالین قره داغ
و در نگاه و نظري فراتر چنين مي گويد:
ياغيلار بيلسينلر خوش ديـاريم وار
سـويملي ديليم وار اقتيداريم وار
عالـَمه گونش تـك ايشيق پايلييان
نظامي فضولي شهرياريم وار
وورغونام وطنه وورغونام ائله
وطن هَوسـيله گَلمـيــشم ديله
وطن باغچاسيندا اوچان بولوبول لر
نغمه ياي وطنه نغمه ياي گوله
در مجلس ترحيم آن مرحوم اشاره كردم كه از نسل شاعران بزرگ مان در اين خاك سه تن باقي است؛ « بخشي و بارز و ستار» و پس از بخشي، بارز را نيز از دست داديم و در اندوه غربت بارز بود كه طي يادداشتي نوشتم كه « غربت شاعر از غفلت مردم است». بخشي چه نيك مي گويد كه « شاعري ياشادار ائل محبّتي». متأسفانه فرهنگ و حيات ما « شعر» را از دست مي دهد. در چنين حالتي است كه غم غربت و تنهايي و شِكوه و شكايت در اشعار شاعران ما برجسته مي شود. وقتي غم « نان » برجسته مي شود و « سونگون » آوازه مي يابد و « ورزقان» در سر درب خود و خطاب به مهمانان مي نويسد؛ « به سرزمين طلاي سرخ خوش آمديد»، مسلم است كه صداي « بخشي» چنان كه بايد طنين انداز نمي گردد.
بخشي، شعري سراسر شِكوه با عنوان « ساليبلار گؤرونمز طوفانه مني» را چنين خاتمه مي دهد:
ايستيرم درديمي خاليقه يازام
عرض اِئدم قاپيندا دردلي، يورقونام
« بخشي» دِئير خاليق قويما چوخ يانام
يولچونام فرض اِئتمه بيگانه مني
بخشي در روز و با امروز است و سختي مردم را چون همه مردم حس مي كند و مي شود زبانِ و صداي مردم. برخي، آوردن شعر تا پاي كوي و كوچه و بازار را خوش نمي دارند و حتي وقوع حوادث تلخي چون زلزله 21 مرداد قره داغ را چنان نمي يابند كه داغ و اندوه و مصيبت مردم را مويه كنند و ناله شوند و مي گويند اين؛ « شعر اورژانسي» است. اين هم رويه و نظري است اما خوب است بدانيم كه از زلزله 443 قمري در تبريز، تنها شعر « قطران تبريزي» است كه براي امروز مانده است.
بخشي اگر بود بيش از همه از زلزله قره داغ زخم برمي داشت و سوز مي يافت و شعر مي گفت. آن سان كه در پيش روي قره داغ، از زلزله ساوالان و اردبيل دردمند شد:
او اوٌلکه ده ویران اولان ائولردن
باغچانیزدان سولان چیچک گوللردن
توپراق آتـدا قالان قارا تـئللردن
اوریـیم داغلانیر هر آن اردبیل
اينجاست كه يكي از رسالت هاي مهم شاعر به چشم مي آيد و آن حساسيت به اجتماع و رويدادهاي اجتماعي است و شاعر كه با « نقد » ظاهر مي شود، به صداي اعتراض مردم تبديل مي شود.
بخشي مي بيند كه گراني، مردم را مي رنجاند و بر مردم سخت مي گيرد. اوست كه هشدار مي دهد؛« اودی کـی خلق دِئیـر آجدا یـوخ ایـمان باهالیخ » و مي گويد:
ئورَگیم یاندی کباب اولدی آجیندان باهالیخ
طـاقچادا توزلو قـالیپ قـدان وچایدان باهالیخ
قند کی اعیان مالیدور، دای تاپا بـیلمَم کيشميش
دای گؤروشمورگؤزومه سبزی بادمجان باهالیخ
بي ترديد مي توان بر شخصيت و شعر « استاد بخشي» از دريچه ها و زواياي مختلف نظر انداخت و سخن ها گفت اما اينجا مجال اندك است و مقال كوتاه. من نمي خواهم بگويم متوليان امر نام خيابان و ميداني را با نام « بخشي» نامدار سازند در ورزقان كه كاري است بي زحمت و آسان و مسئولان نيز بدان واقفند. من مي گويم بزرگان شعر همچون « بخشي» را بهانه كنيم و فرصت ذيقيمت تا از شعر دور نشويم. انتشار كتاب « دونيا يورغوني» رويداد مهمي است و همين كه براي آن، در ورزقان مراسم رونمايي برگزار مي كنند اين هم حركت و اتفاق فرهنگي و هنري خوبي است كه بايد بر بانيانش دست مريزاد گفت. بايد در ادامه، برنامه هايي چون؛ « شب بخشي»، « يادواره بخشي»، « بخشي از نگاه ديگران»، مجلد « سالانه بخشي»، « نقد بخشي» و....داشت. نشست هاي ادبي و نقد آثار بخشي ترتيب داد و براي بخشي از زوايايِ گوناگونِ آثارش برنامه هاي سخنراني و گفتگو برگزار كرد. به نام « استاد ميرزا محمد بخشي » وبلاگي هم راه اندازي شده اما چندان فعال نيست مي تواند در فضاي مجازي منعكس و منتشر كننده آثار و انديشه هاي « بخشي » باشد.
چاپ شده در روزنامه مهدآزادي
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.