باز اختلال در بلاگفا و این بار حذف آرشیو در شهریور
تخریب بنای احداث شده در حیاط عمارت تاریخی شهرداری اهر
نوشته شده در سه شنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۴ساعت 14:4
سال گذشته و در زمان شهردار سابق در حیاط عمارت تاریخی شهرداری اهر بنایی احداث شد که برخلاف ضوابط حفاظت از آثار ملی بود. ساختمان شهرداری اهر یک اثر ملی است. در پی این اقدام علاوه بر واکنش به این موضوع در نشریه گویا، بنده نامه ای به مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی آذربایجان شرقی نوشتم که در همین وبلاگ بازآمد. البته اداره کل رأسا به این مسئله حساس شده و برای تخریب آن وارد فرآیند قانونی شد و گفته می شود با شکایت این اداره کل حکم تخریب نیز صادر شده بود. حدود یکماه پیش بنای احداث شده در حیاط این ساختمان از سوی شهرداری تخریب شد. ورود مسئولانه شهردار جدید آقای فلاح به این موضوع نیز شایسته تقدیر است.
هر شهری به پیشینه و بافت تاریخی خود می بالد و با آثار و مواریث تاریخی خود می تواند ریشه ای قوی برای بلند شدن داشته باشد. بافت تاریخی اهر برای این شهر اعتبار ویژه ای به حساب می آید. همین بازار و راسته ها و کوچه بازارهای تاریخی برای این شهر امتیاز خاصی است. برای حفاظت از این آثار نه تنها میراث فرهنگی و گردشگری بلکه همه دستگاه ها باید دقت عمل به خرج بدهند. میدان معروف به آغ مچید با بناهای تاریخی پیرامون یک اثر تاریخی باشکوه است. حتی احداث سرویس بهداشتی در این میدان باید با اعمال ملاحظات تخصصی لازم از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری صورت می گرفت. عمارت تاریخی شهرداری در پیش روی خود میدان تاریخی دارد و همین میدان نیز نیاز به حفاظت دارد.
تخریب بنای احداث شده در حیاط عمارت تاریخی شهرداری اهر اقدامی ارزشمند و امیدوار کننده است.

در هوای مشهد
نوشته شده در جمعه سیزدهم شهریور ۱۳۹۴ساعت 21:25
دوم شهریور باز اهر «زیر سایه خورشید» بود. خادمان امام رضا(ع) دوباره به اهر آمده بودند. سال گذشته در حضورشان برنامه باشکوهی در جوار آرامگاه شیخ شهاب الدین اهری برگزار شد. این برنامه در اهر به مدیریت آقای صولت همت جو انجام می شود. امسال در برنامه سالن تبلیغات اسلامی و بیمارستان حضور یافتم ( در برنامه بیمارستان کم لطفی از سوی همراهان مرکز استان در خصوص حضور عکاسان اهری صورت گرفته بود که باعث تأسف شد) و توفیق حضور در برنامه پارک شیخ شهاب دست نداد. سال گذشته اما بودم در پارک شیخ شهاب و آن شکوه را با عمق جان دریافتم. امسال مجلدی با عنوان گزارش برنامه سال قبل در اهر منتشر شد که یادداشت کوتاهی به قلم بنده نیز در آن آمده است:
مشهد نبود اما هوای مشهدی داشت. در پیشگاه بقعه عارف بزرگ شیخ شهاب الدین اهری و با حضور گسترده و باشکوه شهروندان؛ « مشهد»ی از عشق و ارادت این خطه از ایران به امام رضا(ع) خلق شده بود. دل ها و چشم ها همه مشهدی بودند. خادمان امام رضا(ع) حلقه وصل اهر با مشهد بودند و آن لحظه اهر در جوار مشهد بود. آن گاه اهر؛ مشهد بود، اهر مشهدی بود. ابتدا شعر بود و دعا و سخن اما بعد فضا در حال « حال» شد و حالتی عجیب حادث گشت. حالِ عرفانی:
این شعر مصداق حال بود که؛
گر در یمنی و با منی پیش منی
گر پیش منی و بی منی در یمنی
از رئیس علی دلواری در بوشهر تا ستارخان در قره داغ
نوشته شده در جمعه سیزدهم شهریور ۱۳۹۴ساعت 15:58

حتی صدمین سال درگذشت ستارخان هم بهانه ای نشد که در زادگاهش گرامیداشتی برگزار شود ( هرچند برنامه هایی بود مانند نشست علمی تخصصی بزرگداشت یکصدمین سال درگذشت ستارخان سردار ملی ایران در تالار شهید مدرس مجلس، اما مد نظر زادگاه اوست). در خبرها بود که؛ «صدمین سالگرد بزرگداشت شهید رئیسعلی دلواری عصر چهارشنبه با حضور عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور در بوشهر برگزار شد». در این سوی ایران متأسفانه وقتی از رشادت و شهادت همدیاران خود در قره داغ می گوییم، برخی خوششان نمی آید. چه بسا معتقدند و ادعا دارند قبل از انقلاب کسی که در دفاع از کشور و مبارزه با بیگانه جان باخته است، شهید نام نمی گیرد. در جنگ ایران و روس نام اسد اله سلطان برجسته است. وقتی ما از شهادت نه فرزند او نوشتیم، همان دوستان ناراحت شدند اما در نخستین یادواره شهدای ارسباران آیت اله نوری همدانی در پیام شان به این یادواره از اسد اله سطان نام آورد. نام اسد اله سلطان حتی وارد کتاب درسی هم شده است که می خوانیم؛ « در منابع تاریخ در جنگ های ایران و روس، نکات قابل توجهی از جان بازی ها و فداکاری های عشایر این منطقه آمده است. در این میان نقش قبیله حاج علیلو یکی از قبایل منطقه قره داغ از همه قابل توجه تربوده که با علاقه خاصی از آب و خاک کشور دفاع می کردند. یکی از سران این قبیله اسدالله سلطان بود که در جریان این جنگ ها نه تن از فرزندانش شهید شده بودند».
به راستی چرا چنین است؟ چرا منطقه ما باید تافته جدا بافته از کشور باشد؟ این فراز از سخنان مقام معظم رهبری را بخوانیم؛ « تبريز و آذربايجان. مكرر عرض كرديم مردم آذربايجان و به طور مشخص مردم تبريز و بسيارى از شهرهاى ديگر آذربايجان، اينها كسانى هستند كه از بيش از صد سال قبل در عمدهترين حوادث و تحولات مثبت اين كشور در صف اول قرار داشتند و نقشآفرينى كردند؛ از تحريم تنباكو كه مرحوم حاج ميرزا جواد مجتهد تبريزى وارد ميدان شد تا نهضت مشروطيت - چه نهضت مشروطيت اول، چه آنچه كه بعد از استبداد صغير پيش آمد - كانون جوشش مبارزات، آذربايجان بود، شهر تبريز بود. قهرمانان نامدار تبريز توى جيبشان نامهها و احكام علماى بزرگ را داشتند؛ به آنها استناد ميكردند، تصريح ميكردند، امثال ستارخان و باقرخان؛ حالا غير از علماى بزرگى كه در اين نهضت حضور داشتند. حتّى امثال اين قهرمانان و رزمندگان دلاور آذربايجان تصريح ميكردند كه پيرو علماى دين و پيرو احكام مراجع تقليدند؛ اين آثار و اسناد مسلّمِ باقيماندهى از آن روز اين را به ما ميگويد. اينجور نبود كه اين حركت يك حركت بىجهت و خودبخودى باشد؛ حركت دينى بود، از روى احساس غيرت دينى بود. همه متدين بودند در سرتاسر كشور، منتها بعضى از نقاط به خاطر خصلتهاى بومى - آن غيرت، آن شجاعت، آن مردانگى - اين حركت دينى را برجستهتر كردند؛ تبريز و آذربايجان اينجور بوده»(90/11/26، تبریز).
رهبر معظم انقلاب همچنین گفته اند: « مى دانيم كه جهتگيرى ستارخان و باقرخان در مشروطيت، درست نقطه ى مقابل جهتگيرى كسانى بود كه مشروطيت انگليسى و مشروطيتِ زير پرچم بيگانه را مى خواستند. ستارخان در سخنرانى و اعلاميه اش مى گفت: «من مى خواهم زير پرچم اباالفضل العباس حركت كنم». بودند كسانى كه مى خواستند نهضت را بكشانند به سمت حركت انگليسى، اما ستارخان ايستادگى كرد»(85/11/28، تبریز).
همه این سرداران و قهرمانان فرزندان ایران زمین هستند و همه در پاسداشت از مرزهای کشور فداکاری کرده اند. همه را باید گرامی داشت و همه را باید برای نسل حاضر معرفی کرد تا همه جوانان در همه نقاط کشور به همدلی و همراهی اجدادشان برای حفظ این مملکت آگاهی یابند.


گردگیری پیوندمان با حرکت تاریخی کشور
نوشته شده در جمعه ششم شهریور ۱۳۹۴ساعت 13:47
در سال های نخست انتشار گویا ستونی با عنوان « روزهای به یادماندنی ارسباران» فعال بود که به قلم آقای حسین دوستی تحریر می یافت. مجموعه مطالب این ستون در سال 1387 و به همین عنوان در قالب کتابی توسط انتشارات یاران چاپ و منتشر شد.
افتخار یافتم که مقدمه ای به قلم بنده با عنوان « تاریخ نگاری محلی؛ پیوند سازی ملی» در این کتاب آمد.
چند قسمت از این مقدمه را بی مناسبت ندیدم اینجا منتشر کنم. کلمه ی « محلی» در اینجا مقابل کلمه ی« ملی» و سطح خُرد آن نیست بلکه از منظر جغرافیایی و به ویژه در قالب « ناحیه» مورد توجه است.
...تاریخ یک کشور با تمام دوره ها و حوزه هایش از رویدادهای ریز و درشتی تکمیل شده است که مردم و اقوام متعددی در آن نقش داشته اند. مطالعه تاریخ به صورت « ترکیبی» و یک « کل» و «سیستم»، بدون توجه به اجزای سازنده و مؤثر، افق روشنی برنخواهد ساخت. در این راستا می توان کنار « تاریخ ملی»، « تاریخ محلی» نیز داشت که البته در عرض هم نیستند. به عبارتی رویدادهای ریزِ محلی، اغلب رخدادهای بزرگ ملی را زمینه بوده اند و البته اتفاقات بزرگ ملی، حوادث کوچک محلی را موجب شده اند. به همین دلیل تاریخ نگاری محلی زوایای تاریخ ملی را مستند و معتبر می سازد و حتی موجب تکمیل و چه بسا تصحیح آن می شود و بر غنای آن می افزاید. انقلاب مشروطه، یک رویداد کشوری بود و انقلاب اسلامی نیز. جوان امروز که آنها را درک نکرده و اطلاعات کلی یافته است، چه بسا تصور کند که جامعه ی او به عنوان یک اقلیت و یک گوشه و تکه ای از کشور، نقشی در آنها نداشته و بدین ترتیب تعلقی نیز پیدا نمی کند و خود را از تاریخ ملی جدا می یابد. اما همین که ردپای پدران و اجداد خویش را در آنها ببیند و نقش آفرینی خطه ی مادری اش را دریابد، به تاریخ ملی دلبسته می شود و هویت ملی را درمی یابد....
وقتی جوان قره داغی ردپای اجداد خویش را در انقلاب مشروطه می بیند، وقتی نقش آفرینی « ستارخان» سردار ملی ایران ـ خاکزاد ارسباران ـ را در رویداد ملی می بیند، احساس غرور می کند. احساسی که الفبای هویت ملی است. ضرورتی که در جوانان امروز کم رنگ است. کار « دوستی» پیوند دادن و به عبارتی رونماییِ پیوندِ گرد گرفته ی مردم خویش با تاریخ میهن است.......
نگاه تمرکزگرا در کشور که امروز به مراکز استانها و نواحی نیز سرایت کرده و متأسفانه وارد همه ی حوزه ها حتی ادبیات و هنر و در کل فرهنگ نیز شده است. رویکرد ناصوابی است که اجزای میهن را از تاریخ محروم می سازد. زیرا قوم و مردمی که احساس کند در تاریخ کشور نقشی نداشته، نسبت به آن تعلق خاطری نیز نخواهد داشت. برخلاف نظر کسانی که معتقدند؛ محلی سازی وقایع و قهرمان ها و شخصیت های برجسته، تضعیف ملیّت و وحدت ملی را موجب می شود، این رویکرد احساس سهیم بودن همه را در هویت ملی و تاریخ ملّت تقویت می کند...
-------------------------------------------
چون ذیل نظر جناب آقای حامد امکان درج این پاسخ نبود، در ذیل پست آمد( ساعت15:10 روز یکشنبه 15 شهریور)
سلام و درود و عرض ادب خدمت سرور گرامی جناب آقای حامد
امیدوارم در فرصت مناسب پاسخ کاملی بدهم. همین قدر بگویم که کسی در مورد آخوندزاده بحث نکرده و یا در تأیید او چیزی نگفته است. میرزا جعفر قراجه داغی اثر نمایشی او را به فارسی ترجمه کرده است و خود البته نقشی که شخصا در تولید متون نمایشی داشته به عنوان آغازگر هنر تئاتر ایران شناخته شده است. باید دید خود میرزا محمد جعفر چه مشکلی دارد؟
سوال کرده اید:چرا می خواهید ارسباران را تافته جدا بافته از انقلاب اسلامی بدانید؟
از قضا این پرسش بنده و امثال بنده است. چرا باید ارسباران تافته جدا بافته از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی باشد؟ وقتی در تبریز نکوداشت عاشیق و در ارومیه تندیس عاشیق عملی می شود چرا در ارسباران با این کارها مخالفت شود؟ آیا تبریز و ارومیه تحت حکومت جمهوری اسلامی نیستند؟
در تمام ادوار تاریخی شخصیت خوب و بد وجود داشته است؟ در دوره قاجار چهره های خوب و بدی در همین منطقه قره داغ وجود داشته است. ستارخان یکی از چهره های ممتاز آن دوره است.
به نظر من تلقی و برداشت خاص و متمایز از جمهوری اسلامی و تلاش برای پیاده کردن این رویکرد خاص که همسو و هماهنگ با کل کشور و نظام جمهوری اسلامی نباشد، محل اشکال است.
از قضا ما می خواهیم ارسباران تافته جدا بافته از کشور و نظام جمهوری اسلامی نباشد. تلاش ما این است که نه به تعبیر شما فسیل که عتیقه ها و گنجینه های انسانی مان را معرفی کنیم. می خواهیم نسل حاضر به مشارکت اجدادشان در حرکت تاریخی کشور آگاهی یابند و آنها نیز چنان شوند.
قطعا هدف مشترک ما؛ اجرای قوانین نظام جمهوری اسلامی و عمران و آبادانی و پیشرفت ایران عزیزمان می باشد.
برای حضرتعالی آرزوی موفقیت دارم.
سوم شهریور سالروز بماران اهر توسط هواپیماهای شوروی
نوشته شده در سه شنبه سوم شهریور ۱۳۹۴ساعت 21:40
سوم شهريور يادآور بمباران اهر توسط هواپیماهای شوروی در جریان جنگ جهاني دوم است.شرح مختصر اين واقعه در كتاب « تاريخ ارسباران » اثر حسين بايبوردي آمده است. اين كتاب در سال 1341 منتشر شده است.
« واقعه سوم شهريور 1320 شمسي براي اهر روز شوم و غيرقابل نسيان است. در صبح اين روز همينكه قواي زميني و هوائي شوروي تعرضات خود را شروع كردند مردم بمحض ديدن هواپيماهاي بيگانه كه چند بمب كوچك هم بخانه ها ريخته و تلفاتي داده بودند بباغات جنوبي شهر پناه برده اتفاقاً خلبانان شوروي همان باغ را هم هدف قرار داده و قريب نود نفر از اهالي كه بيشتر از محله باغبانلو بودند در آنجا كشته شده و قيامتي برپا شد كه؛ مسلمان نشنود كافر نبيند. هنوز نعش كشته ها از زير آوار خانه ها كه در اثر بمباران فروريخته بيرون آورده نشده بودند كه مردم بسراغ كشته هاي باغ رفته و از اينطرف بعضي خانه ها چپاول شد. خلاصه در تاريخ دو جنگ اخير فاجعه سوم شهريور شوم ترين حوادث محلي و ضايعه ملي ارسباران است كه در اين صد سال اخير رخ داده كه بتحرير و تقرير نيايد.بعد از طياره ها نيز سوار نظام شوروي از راه خداآفرين رسيده و تا خاتمه جنگ هميشه يكعده در اهر مستقر بودند».
نام قره داغ بود که بلند شد؛ چه در اهر و چه در تبریز
نوشته شده در دوشنبه دوم شهریور ۱۳۹۴ساعت 20:44
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کردستان میهمان اهر و جشنواره تئاتر این شهر بود اما خبردار شدیم توافق همکاری تئاتر « تبریزیم» و تئاتر مریوان را. عجیب هم نیست، که تئاتر تبریزیم پس از سه سال برگزاری در اردیبهشت ماه، امسال به مردادماه عزیمت کرد. مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میهمان جشنواره تئاتر اهر بود اما دو ساعت در اهر حضور داشت و دو روز در تبریز. برنامه هایی را با حضور او در تبریز برگزار کردند؛ تجلیل از استاد میرعباس آل یاسین و عاشیق حسن اسکندری. البته تجلیل از عاشیق رسول قربانی هم در تبریز برگزار شد. جالب این که این سه شخصیت همه قره داغی هستند. آخر مرداد هرچه شد نام قره داغ در میان بود چه در اهر و چه در تبریز.
از مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی به خاطر بازسازی به موقع مجتمع فرهنگی و هنری اهر و پیش از آن افتتاح دبیرخانه دائمی جشنواره سراسری تئاتر ارسباران در اهر و تأکید بر نام « میرزا جعفر قراجه داغی» در نهمین جشنواره تئاتر ارسباران سپاسگزار باید بود. گلایه هایی هم هست که بماند فرصت دیگر.
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.