عاشیق رسول، تئللی سازی قویدی یئره

عاشیق رسول قربانی ششم مهرماه بدرود حیات گفت. گنجینه ای از هنر و ادبیات عاشیقی. هشتاد سال عمر کرد و شصت و پنج سال با قوپوز زیست و به تعبیر معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ « در ترویج و تعالی موسیقی عاشیقی عمری تلاش بی وقفه کرد». موسیقی عاشیقی از خزائن و از ذخایر عظیم فرهنگ ماست و نقش استوانه هایی چون عاشیق رسول در پاسداشت آن تکرار ناشدنی است. از عاشیق قربانی در عهد صفوی تا عاشیق قربانی در عهد ما چنین هنرمندان بزرگی در قره داغ خدمتگزار فرهنگ و هنر ما بوده اند. بر همین پایه است که این خطه را مهد موسیقی عاشیقی خوانده اند. عاشیق رسول سه هزار بیت شعر در سینه پرورد و تا امروز آورد و شد؛ « سینمده سسلن سازیم وار منیم».
آخرین بار عاشیق رسول را پنجم شهریورماه امسال در آیین نکوداشت سه چهره ماندگار کلیبری دیدم. آنجا قوپوز بر سینه فراز کرد و نواخت؛ چون همیشه. عاشیق رسول « ساری تورپاق» را مطلع ساخت و با « چوبان یایلاقی» و « قره چی» و « اوشاری» اوج گرفت و مجلس را به اوج بُرد. و کلیبر قطعه ای از دیار فرهنگ ساز قره داغ؛ زادگاه اوست. وعده تجلیلش در تبریز چنان نشد که گفته آمد و هرچند خوشحال شد از انتشار مجموعه اشعارش اما بی گلایه هم نبود. مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آیین تجلیل عاشیق حسن اسکندری ( که او نیز خاکزاد قره داغ است) وعده بزرگداشت بین المللی برای عاشیق رسول داد؛ در تهران و در پاییز امسال. دریغ که پاییز عمر او اما از راه رسید.
عاشیق رسول هم، « غریب» بود و غریبانه رفت. فروردین ماه امسال در گفتگو با روزنامه قانون، گفت:« مسئله اصلی این است که امروز و بعد از این همه فعالیت کسی از ما حمایت نمی کند و به نوعی کسی پشتیبان ما نیست». او تصریح کرد: « عاشیق سخنش از حقیقت و معرفت است نه چیز دیگر».
دیگران در صددند برای ثبت ملی« فالوده»ی خویش و در حفظ آن به عنوان میراث ماندگار می کوشند، ما چه می کنیم برای حفاظت از مواریث غنی و ریشه دار فرهنگی مان.
نام و یاد عاشیق رسول زنده است؛ تا هنر زنده است. روحش شاد.
عکس: پرویز انصاری
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.