این «دوستی» تمام نشدنی
فكر مي كنم حالا آقاي دوستي خيالش راحت است. البته او هرگز راحت نيست و روز به روز بر تلاش هايش افزوده مي شود. او خوشحال است كه زحماتش حالا به گُل افشاني رسيده است. حالا كه مي بيند مفاخر زادگاه و سرزمين دوست داشتني اش ارسباران را جوانان امروز براي افتخار و با غرور تمام براي همگان معرفي مي كنند.
خطه ارسباران كه « شجاعت» اسم رمز ورود به زواياي ناشناخته و شناخته اش است، انگار داشت در صفحات تاريخ به فراموشي سپرده مي شد. حالا 60 سال قبل اندكي بيش از يك سال هفته نامه « شهاب اهر» به همت زنده ياد رحيم غفاري و دوستانش براي ارسباران و از ارسباران نوشت و نامش را زنده داشت و ده سال ( 1341) بعد زنده ياد « حسين بايبوردي» كتاب ماندگار « تاريخ ارسباران» را نوشت و براي ما به يادگار گذاشت و اكنون است كه ارزش كار او روشن تر مي شود. 30 سال گذشت و پس از انقلاب اسلامي و در دهه هفتاد بود كه قلم ها و قدم هايي به كار افتاد تا از اين خطه بنويسد و او را اول به فرزندانش و بعد براي همگان معرفي نمايند. در سال 1376 آقاي محمد حافظ زاده كتابي با عنوان «ارسباران در گذر حماسه و تاريخ » را در دو جلد منتشر ساخت. اما كار اصلي و گسترده در اين موضوع را آقاي دوستي انجام داده است. او در سال 1373 كتاب « تاريخ و جغرافياي ارسباران» را منتشر كرد و پس از آن كتاب هاي متعدد به ويژه در راستاي ارسباران شناسي تأليف و منتشر ساخت كه اكنون تعدادشان به 45 عنوان رسیده و تعداد 4 عنوان کتاب نیز در دست انتشار دارد.
من از نزديك شاهد تلاش هاي خستگي ناپذير ايشان بوده ام. تلاش هايي كه تاكنون جامعه ي ما در قدرداني اش چندان روسفيد نبوده است. حسين دوستي علاوه بر كتاب، مقالات بسياري در مطبوعات و به ويژه در روزنامه مهدآزادي و دوهفته نامه گویا به چاپ رسانده است. او از سال 1384 به جمع قلمداران دوهفته نامه گويا پيوست و حدو دویست مقاله در اين نشريه به قلم ايشان به چاپ رسيده است. حتي نوشته هاي ستون ثابت روزهاي به يادماندني ارسباران با همين عنوان به قلم آقاي دوستي به كتاب خواندني تبديل شد كه مقدمه ي آن به قلم اينجانب و در راستاي تشريح ارزش تاريخ نگاري محلي و در واقع تاريخ نگاري ملي تحرير شد. در آن مقدمه سعي كردم تا حدودي اهميت كار آقاي دوستي را برجسته سازم.
ايران سرزمين بزرگ ما و تاريخ پر فراز و نشيب اش با مشاركت همه ي مردم آن در بخش هاي مختلف آن به امروز رسيده است و همه ايرانيان در روزهاي خوب و بد آن همراه و همگام بوده و شريك غم و شادي هم بوده اند. رويدادهاي بزرگ ملي و سراسري در كشور رخ داده و همه به نوعي در آن ها نقش داشته اند. حالا امروز و نسل امروز بايد كه بداند پدران او در گذشته ي اين سرزمين و تاريخ آن و حماسه آفريني هاي آن نقش داشته اند. ارسباران بخشي از ايران عزيز در منطقه آذربايجان است و شناخت ديروز آن به معناي شناخت بخشي از ديروز ايران است. كاري كه آقاي دوستي در ارسباران پژوهي و ارسباران شناسي مي كند كمكي بزرگ در شناخت بيش تر زواياي تاريخ ملي است و صد البته كمكي به تكميل و تصحيح اوراق تحرير يافته تاريخ كشور است.
زنده یاد صمد سرداری نیا گفته است؛ « آقاي حسين دوستي با تأليف كتاب « تاريخ و جغرافياي ارسباران» خدمت شايان توجهي به زادگاهشان انجام داده اند چرا كه ارسباران اين ديار زرخيز و بكر، همان قدر كه به غناي تاريخي خود مي بالد همان قدر هم از فقر تاريخ نگاري رنج مي برد و اين واقعيت است كه ارزش كار آقاي دوستي را دو چندان مي كند».
در سايه ي چنين تلاش هايي است كه نسل امروز در اين منطقه مي خواهد بداند گذشته ي زادگاه او چگونه بوده و چگونه رويدادهاي ملي را همراهي كرده است. اجداد و نياكانش چه شجاعت ها و همت هايي داشته اند تا بر تكيه بر آن داشته ها و افتخارها بتواند احساس غرور كرده و نگاهش بر افق هاي دور باشد و اعتماد به نفس كه ضرورت تلاش براي آباداني اين سرزمين است در او تقويت شود.
این یادداشت به بهانه آیین رونمایی کتاب « ادبیات مرثیه در ارسباران» که پنجمین اثر عاشورایی آقای دوستی است، منتشر شد.
ارسباران منطقه ای تاریخی است با وسعت بیش از 12 هزار کیلومتر مربع در شمال غرب کشور ایران که علی رغم نرخ بالای مهاجرت قریب نیم میلیون نفر در آن زندگی می کنند و با دو کشور همسایه است. ناحیه ای خاص با هویت تاریخی و تجانس فرهنگی و تعریف جغرافیایی و ساخت اجتماعی ویژه که از سال 1314 شمسی به این نام نیز نامیده شد و پیش تر قراجه داغ نام داشت. نامی که امروز نیز به شکل « قره داغ » برایش محفوظ است. همان « 18 محال » معروف که در تقسیمات کشوری ابتدا شامل شهرستان اهر می شد و امروز شامل شهرستان های اهر، ورزقان، کلیبر، خداآفرين و هریس و بخش هایی از شهرستان های جلفا، مشکین شهر، پارس آباد و گرمی می شود. این همه در هفته نامه ی « شهاب اهر » که نیم قرن پیش در اهر چاپ می شد، نمود داشت. ارسباران عمدتاً دارای توان های محیطی کشاورزی، دامداری، باغداری، معدن و گردشگری است. منطقه ای که خلاصه ی ایران زمین است و روزگاری هند کوچکش می گفتند. و شعار آذربایجان شرقی اگر این است که « آذربایجان سر ایران است.» به یقین می توان گفت « ارسباران، سر آذربایجان است.» از انجیر و انار و عسل و پنبه و سیب دارد تا مس و طلا. سومین منطقه ی جنگلی کشور را در خود دارد و تنوع گونه های گیاهی و جانوری آن بیش از قاره اروپاست. یکی از سه ایل پرجمعیت عشایر کشور در آن ییلاق و قشلاق می کنند و یکی از مناطق 20 گانه ی معدنی آن به حساب می آید. در تاریخ نقشی شایسته ایفا کرده و به ویژه در عصر قاجار اثرات ملی بر تاریخ داشته است. جای جایش پر از محوطه ها و گورستان های تاریخی و قلعه های بسیار است و کشف نشانه های 7هزار ساله ی تمدن شهرنشینی در آن، قدمت تمدن را تکانی داد. انسان های بزرگی از خاکش برخاسته اند و بر صدر نشسته اند. از شیخ شهاب الدین اهری گرفته تا ستارخان قره داغی. از علامه محمد تقی جعفری گرفته تا پرفسور محمود آخوندی و امروز در جای جای ایران و جهان حضوری شایسته و مؤثر دارند. در سویی، این منطقه همچنان مقام اول را در نرخ بی سوادی دارد، نرخ مهاجرتش نیز در صدر است و در نرخ بیکاری نیز ممتاز. تورق تاریخ نشان می دهد قراجه داغ از اوج پایین آمده و امروز فرزندانش را تکاپویی دیگر فراگرفته تا بر اوجش برسانند.