ديروز به ورزقان رفتم. چون شهر اهر مردمش بيرون از خانه ها و در ميادين و خيابان ها چادر زده اند. تقريباً مي توان گفت همه ي چادرها متعلق به هلال احمر هستند. شهر ورزقان آسيب جدي ديده است و روستاهاي پيرامون نيز همين طور. به روستاي شيخملو رفتيم كه 13 نفر كشته شده اند. روستا را گرد و خاك فرا گرفته بود و كمك هاي مردمي زياد بود. پيرمردي در اين روستا مي گفت « خانه ام خراب شده و گوسفندانم در معرض حمله ي گرگ هاست. وسايلي بدهند تا حصاري درست كنيم و دام هايمان در امان بمانند». مي گفت: « هنوز دام هايي زيرآوار هستند». حضور خانواده ها و كمك مستقيم به زلزله زدگان چشمگير بود. چيزي كه بيش تر مورد توجه زلزله زده ها بود و در بازسازي روحيه ي آسيب ديده ي آن ها مؤثر است. نزديك اين روستا چراغئلي نيز وضع خرابي دارد. همان روستايي كه سه سال پيش دو كودكش در راه برگشت از مدرسه شان درروستاي شيخملو قرباني بهمن شدند. در شهر اهر هنوز مردم دنبال چادر هستند. هرچند در روزهاي آخر هفته ي گذشته تعداد زيادي چادر در محل هاي مشخص و با دريافت كارت شناسايي ارائه شده است. هنوز هم سخن استاندار مبني بر اين كه مشكلي به نام چادر وجود ندارد، مرا آزار مي دهد و براي همين ديروز تلفني از نماينده اهر و هريس در مجلس خواستم اين سخن را پيگيري كند. كمك هاي مردمي از شهرها و روستاهاي مختلف كشور به منطقه مي رسند اما هنوز هم مي گفت كه مديريت مناسبي در توزيع كالاها بين زلزله زدگان وجود ندارد. سرويس بهداشتي و حمام صحرايي و توزيع مواد شوينده و بهداشتي در منطقه ضروري است. مواد غذايي مردم به ويژه در روستاها زير آفتاب سوزان است و به يخچال نياز است. ميزان خرابي روستاها و وضعيت آشكار آن ها نشان دهنده ي عمق محروميت روستاهاي قره داغ است و در واقع زلزله اين محروميت را فرياد كرد.